۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

dialogue

ميگه: نمي خوام رابطه gf-bf با تو داشته باشم
ميگم: اين رابطه اي كه ما داريم چيه؟ bf-gf نيس؟
ميگه: نميدونم، تا اونجايي كه احساس گناه نكنم در مقابل خانواده م
ميگم: خانواده ت رضايت ميدن تا همين حدي كه الان با يه پسر اومدي بيرون؟
ميگه: نه، ولي تا اين حد رو به خودم اجازه ميدم رابطه داشته باشم
ميگم: چرا بخودت اجازه نميدي،با توجه به كشش رواني ت، رابطه بازتري داشته باشي؟
ميگه: اون خط قرمزمه و جلوترش بنظرم گناهه
ميگم: تو همين الانش هم خط قرمز رو رد كردي، خط قرمز جامعه، والدين و حتي خط قرمزي كه چندسال پيش برا خودت داشتي
ميگم: خوب همين روند رو داشته باش، و سعي كن خوب به اين خط قرمزا فك كني و بازنگري كني
ميگم: شايد بعضي خط قرمزا تبديل به تابو شده باشن، ولي تابو هم شكستنيه
ميگه: تو پسري، از محدوديت هاي يه دختر خبر نداري
ميگم: پس بشين تو خونه و حرفي از آزادي و تساوي و... نزن

رفت تو فكر ولي ديگه چيزي نگفتيم، تا همينجاش هم از يافتن هم-صحبتي كه اهل فكر و منطق باشه، كلي ذوق كرده بودم!

۱ نظر:

عاطفه گفت...

کی بشینه تو خونه ؟؟
اصلاً امکان داره بشینم تو خونه ؟:D

حالا از حرفهای میگه دفاع بکنم یا نه ؟
دفاع که نمیشه کرد چون بلاتکلیفی توش موج میزنه !ولی به نظر من محدودیتی که خانواده میذارن برای یک دختر و اینکه آبروی خانواده اینقدر تو این عرفو فرهنگ گره خورده با آبروی دخترهای خانواده هاست خودش یک دلیل منطقیه برای اجتناب از شروع روابط آزاداندیشانه برای یک دختر حداقل قبل از جداشدن از خانواده !و خوب اینکه حتی اگه منطقی هم نباشه و غیرمنطقی هم باشه سعی کن اینو ی جوری تو ذهنت حلش کنی چون همیشه نمیشه با صف منطق زندگی کرد!