۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

زندگي آي زندگي ...

سه شنبه، 30 شهريور 1389
امروز اكانتم تموم شد. در واقع نمي فهمم چطوري تموم شد، آخه ديروز آخر وقت كه connect ميشد كه.... يعني اينكه امروز و فردا از اينترنت خبري نيس!
عموجان و خانواده محترم امروز صبح تشريف بردن شهرستان و دوباره زندگي مجردي با شدت آغاز مي شود. ديشب با علي بيرون بودم. ارشد قبول شده و داره ميره كرج. يكي بعده 8 سال از تهران مياد مشهد، يكي هم بر عكس از مشهد ميره تهران! اين هم رسم روزگاره لابد. كلا اين روزا با حصرت به تهران فك ميكنم، حيف بود كه اومدم اينجا، ولي خوب چاره اي هم نداشتم، پول كه نداشته باشي تهران جاي جالبي نيس! بنظر من تهران از نظر فرهنگي و اجتماعي نزديك ترين شهر از ايرانه به غرب و تمدن جديد. تو شهرستان ها بايد با مشكلاتي دست و پنجه نرم كني كه سالهاست تو تهران حل شده. تو تهران هم بايد با مشكلاتي دست و پنجه نرم كني كه قرن هاست تو غرب حل شدن. وقتي هم كه به اينها رسيدي، ديگه ايران رو جاي زندگي نمي بيني!!

ديشب يكي از بچه ها كه اونم ارشد پليمره sms داد و حال و احوال. ميگفت تو پژوهشگاه چي چيه شيميايي تو كرج كار ميكنه و ماهي 800 ميگيره!!! اي ول داره واقعا. خلاصه باز مجبور شدم يجوري سر خودمو كلاه بذارم، بهش گفتم پايين-بودن حقوقمو ميذارم بحساب انگيزه اي كه برا نموندن تو اين مملكت خراب شده لازم دارم!
از يه طرف آدم اگه موقعيت بهتر رو نبينه و درنظر نداشته باشه، پيشرفت نميكنه و در جا ميزنه، از طرفي هم اگه همش بخواي مقايسه كني و بگي وضع ما خرابه، كارفرما به ما پول نميده ....، آرامشي نداري، در هر موقعيتي باشي، بالاخره يه موقعيت بهتر هست كه بخواي باهاش مقايسه كني. اينو حتما تو خيلي از كارمندها ديدين، از كارمند نفت تا كارگر يه كارگاه ساده، همه شاكي ان. كارمندهاي ما مي نالن كه خوش بحال بانكيا و نفتيا كه بيمه شون خداس، مزاياشون سر به فلك ميكشه. با نفتيه كه صحبت ميكني ميناله كه حقوقمون كم شده، نظام هماهنگ وضعيتمونو ناهماهنگ كرده.....
 درسته كه اين مملكت كلا همه ناراضين، ولي آخه اين زندگي كه داره ميگذره چي، نميدونم، يكي كمكم كنه............

پ.ن: جسارتن بايد بگم، وقتي پست رو نوشتم اينترنت نداشتم ولي الان connect شدم، ظاهرا يه مشكلي بود كه رفع شد بحمد و قوه الهي. خداوند هيچ بنده اي رو بدون اينترنت نذاره، مخصوصن وقتي كه علافه!!!
تو شهر ما كه هنوز گازكشي نيومده، يه شغلي هست بعنوان نفتي. قديم تر ها با گاري بشكه هاي نفت رو مياوردن در خونه ها، ولي اخيرا با وانت نفت ميارن. بهرحال ميخواستم بگم كه منظورم از نفتي كارمندهاي وزارت نفته، نه اون نفتي هاي شهر ما.

۱ نظر:

عاطفه گفت...

اولا که حسرت نه حصرت مهندس
دوماً که من بسی تعجبیدم واسه کار اومدی مشهد وقتی تهران اینقدر موقعیت کار داره
سوما حقوق کم که نمیشه انگیزه یره ی انگیزه ی قویتر پیدا کن وگرنه استارتر میمونی ها !
کلاً پست بحث برانگیزی بود.