گودر في.ل.تر شد!!

اين يكي ديگه واقعا تير كاري بود! گودر رو هم فيلتر كردن! تازه ياد گرفته بودم چطور سايت هاي في.ل.تر شده رو بيارم از تو گودر! اي گُه به روي همه تون! از سيد علي گرفته تا او جاكش ميمون احمقي نژاد.....

sometimes

نميشه ديگه، يه وقتايي كم مياري، بالاخره يه روز مياد كه از نظر جسمي صددرصد اكي نباشي، بالاخره هرچند احتمالش ضعيفه ولي بازم ممكنه، همون روز يه سري اتفاقات بيوفته كه از بدِ روزگار به يه وجودي قوي نياز داره، يه چيزي تو مايه هاي بيدي كه نلرزه به هر بادي. ديروز اينجوري شد، از صبح همه چي غلط بود، ميدونم كه اكيِ اكي نبودم، ولي روز مهمي بود، بايد محكم تر مي بودم. وقتي اكي نيستم، اصلا نمي فهمم چي ميگم، دهن لق ميشم، زِر ميزنم ...

Yesterday was totally wrong, sometimes you need to relax. Anyway, yesterday is lapsed; now, you should know sometimes you need to delay, to think more, to consult, to respect, to understand, to ….  I'm tired, I need something more, but what???

حالا چرا الم-شنگه راه ميندازي؟؟؟

 ظاهران بيخودي الم-شنگه راه انداختم، كل blogspot  رو فيلتر كردند، بي تربيت هاي ابله!!!

فيلتر شديم رفت!!! خدا بيامرزدمان!!!

اين امكان نداره!!!!!!!!!!!!! آخه مگه من چيكار كردم؟؟؟ آخه مگه چي نوشتم؟؟ آخه ...  خواهش ميكنم اجازه بدين از خودم دفاع كنم!! اي بميرين همه تون از دم! اي جز جگر بگيرين! اي جيره خوارهاي بدبخت!

تازه صبح ديدم وبلاگ مهاجرت به آمريكا فيلتر شده و براش كامنت گذاشتم، خبر نداشتم اين بلاي آسماني (كه عجالتن ايندفعه از ناحيه افسران نرم اينترنتي و از روي همين كره خاكي تقديم شده) بر سر خودم هم نازل شده و خبر ندارم. اي بميرين ....

يعني اينقد شعور ندارين كه بفهمين حالا اومدين و دهن منو چسب زدين و اصلا خفه ام كردين، با تفكر من و امثال من كه حتم بدونين زاينده است و در حال گسترش، چيكار ميكنين؟؟؟ ها؟؟؟

ثبت مي شود ../

ببينيد دوستان عزيز، اونهمه هاي و هوي راه انداختم كه بخش منو عوض كردن و داد و هوار كه واي چقد كارام زياده و چقد همه چي جديده و .... ،حالا عادي كه شد هيچي، دارن دوباره برم ميگردونن به واحد مهندسي، البته ايندفعه بعنوان طراح فرمولاسيون نه R&D!!

ظاهر قضيه ميگه سر كار بودم و خبر نداشتم، ولي خود مدير كارخونه ميگه نه، من از اول برنامه م همين بوده و فقط ميخواستم از نزديك مشكلات رو ببيني، كه بنده حدس ميزنم اخيراً كه مشكلات كيفي و شكايت مشتري زياد شده، برگشت جلوتر افتاده و گفتن از اول اسفند بايد برم مهندسي.

شنيده بوديم دنيا بالا و پايين داره، ولي خب، در كار تجربه اش نكرده بودم كه كردم و ميكنم!

همين، زياده عرضي نيس، مخلص شما، خوش و خرم و سرسبز عينهو شمال باشين هميشه!

دست-خط شما نشانه شخصيت شماست!!!

يه خط در هم و بر هم! يه شكل داغون! يه منحني آويزون! يه خط كم زور كه معلومه صاحبش بدون انگيزه خاصي و فقط محض از سر باز كردن امتحان جوابا رو نوشته!

اين توصيفات همگي برميگرده به خط دلمرده خودم در 99/99 درصد امتحاناتم. سه روز پيش كه برا اولين بار در طول حيات جوادانه ام (يا شايدم جاودانه ام!!) ورقه هاي امتحاني درسي كه در يه دانشگاه درِ پيت داشتم، رو تصحيح مي كردم، تازه به عمقِ تاثير دست-خط داغون خودم پي بردم. با خوندن و جوابا و شكل هايي كه كشيده بودن، به راحتي ميتونستم بفهمم طرف چقد وقت گذاشته برا اين درس و چقد انگيزه داشته برا جواب نوشتن.

اصلا من ميگم ميزان فشاري كه يه آدميزاد به خودكار مياره برا نوشتن، نشون دهنده شدت انگيزه طرف برا گرفتن حق اش از استاد و ايضا از زندگيه!!! حالا شما بگين اين حرف مفته، خب مختارين (عين همين يارو كه سريالشو نشون ميدن، مث همون مختارين كه حرف منو رد كنين!!!)

پ.ن.: شما هم متوجه شدين چند دفعه كلمه "انگيزه" رو بكار بردم؟؟؟

بازم يه اشتباه لپي!

يه اشتباهي كه در پست غامض اندر غامض  داشتم اين بود، كه همچون رويه سابقم مسيرهاي زندگي رو نرفته، رفته فرض كردم و بدين سان آن ته مسير يا هدف احتمالي ارزش خودش رو از دست ميده و نهايتا به اين رسيدم " خب حالا كه چي؟ "

اين " خب حالا كه چي؟ " كه گريبانگير من و مطمئمنا گريبانگير هر عاقله مرد و زني ميشه و باعث ميشه طرف بره دنبال هدف و انگيزش از زندگي (البت اگه اهل مطالعه و بحث و شنيدن باشه!!)، اگه كنترل نشه و غالب بشه بر كل زندگي، آدم رو از حركت باز ميداره. در اين وضعيت آدم مسير زندگي رو نادانسته در نظر نميگيره و اينكه خود اين مسير ميتونه بسي جالب تر و هيجان انگيزتر از خود اون هدف يا انگيزه باشه.

البته فك ميكنم امثال من كه ارتباطشون با عالم معنا قطع شده يا بعبارتي، انرژي يا كمكي از خدا و دارودسته اش نميگيريم، كارمون سخت تر باشه، چون معتقد به اون دنيا و بهشت كه باشي، تو اين دنيا به هيچي كه نرسي، باز ميتوني به اون دنيا دلت رو خوش كني، همون كاري كه خيلي از دراويش ميكنن. (حالا كار ندارم كه دستشون همش پيش اين و اون درازه!!)

به توصيه عزيزي بر خود واجب ديدم هرچه سريعتر زمينه كاري ام رو فيكس نموده و بر اساس آن استاد و به تبع آن دانشكاه سرچ نمايم! باشد كه ادامه توفيقات ما در زمينه اهميت ديسپرژن اجزاء كامپاند باشد!!!

خطاب به خودم: حالا ببين چقد از افاضات اين پست رو عمل ميكني!

پ.ن.: يعني اگه اين كاركتر بيلاخ نبود، من چيكار ميكردم؟؟  (بيلاخ = !)

گوگلِ خر!

اصلا نميدونم چه معني ميده كه يه چيزو بياي تو گوگل سرچ كني و هي تغيير بدي كلماتتو و باز هم اين كوفتي چيزي برات پيدا نكنه؟!! من اصلا حاليم نيس ممكنه كه يه نفر اين جواب رو نذاشته باشه، بايد بتونه بياره، بايد، ميفهمي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟