۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

سخت شده نوشتن، دارم فك ميكنم چه مرضي داشتم كه آدرس وبلاگ رو بدم به دوستان. اصلا مگه سابق بر اين كه ملت تو دفترچه كاغذي خاطراتشون رو مينوشتن، آيا دفترچه رو ميزدن زير بغلشون و به دوست و آشنا نشون ميدادن و نظرشون رو ميپرسيدن؟؟؟ بهرلحاظ يه غلطي كردم و خر شدم و طبق جو شروع كردم به منتشر كردن خودم در وب و ... حالام اگه خيلي ناراحتم ميتونم برم يه جاي ديگه برا خودم بنويسم و آدرسش رو هم به كسي ندم. اينم فكر بدي نيست، پس رفتيم يه جاي ديگه يه دفترچه يادداشت روزانه يا شايد هفتانه يا ماهانه برا خودم بسازم و فقط ملتي كه اتفاقي گذرشون ميوفته بخونن و ...
حالا چه عجله اي داري، اينجا رو هم ميشه داشت و چيزايي كه فك ميكني به درد كسي ميخوره يا چيزايي كه فك ميكني كسي بتونه به درد تو كمك كنه يا چيزايي كه بخواي همينطوري به اشتراك بذاري يا ...، رو بنويسي.
اصلا اين پست برا چي بود؟؟ برا اينكه بياي اينجا داد بزني "آي ملت! من يه جاي ديگه دارم روزانه هامو مينويسم، دلتون بسوزه كه شما نميدونين كجاست" ؟؟ شايد! بهرحال دوست دارم بيشتر و جزئي تر از خودم بنويسم، كه اگه يه زماني اومدم و مرور كردم، بفهمم به كجا ميروم و چي داره ميگذره واقعا در من.
بازم كه نشستي داري توضيح ميدي، خب برو برا خودت هر جا كه دوس داري هر چي كه عشقت ميكشه بنويس، كسي جلوتو نگرفته!

This post is written on April 5! But I don’t have another website to write diary yet!