۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

بي خدايي

چند ماه پيش، دوست عزيزي، اصغر نام، تحولي چند را در من منجر شد!!
 ضمن آرزوي سلامتي و كامروايي براش، پست خود را آغاز ميكنم. ‌‌]يادتونه همش اول انشاهامون مينوشتيم "بنام خداوند و درود بر شهداي اسلام و ... اينچنين انشاي خود را آغاز ميكنم ... " كه مثلا 3-4 خطي رو پر كرده باشيم J البته نگفته واضحه كه شما خرخونا از اين كارا نميكردين![
خلاصه شرح اين تحول اينه كه اينجانب از باغ "خدا و ماوراء الطبيعه" بسلامت بيرون اومدم و تا حدودي ياد گرفتم بزيَم (زيستن كنم) بكمك عقل! دكتر هولاكويي رو اون بهم معرفي كرد، بعد از يه مدت هم دو تا دي وي دي شامل فايل هاي سخنراني و رشته كلام هاي هولاكويي رو برام آورد. واقعن ممنونشم. اكيدن توصيه ميكنم كه گوش بدين به فايل هاش.
حالا چرا بنظر من بيرون اومدن از باغ خدا و ماوراءالطبيعه (كلا هر موضوعي كه وجودش اثبات نشده مثل روح، چشم بد، سرنوشت، خدا، بهشت .......) خوبه؟؟ يه زماني ميگفتم اين مسائل به آدم كمك ميكنه مسائل و مشكلات رو بهتر تحليل يا لااقل تحمل كنه، ولي الان ميگم اينجور تحليل ها فقط به گيج و پرت شدن آدم كمك ميكنه، نه به درك درست اون ها. در مورد تحمل مصائب هم بايد بگم اگه آدميزاد ياد بگيره از عقلش درست استفاده كنه و استعداد هاشو درست بشناسه، هر وقت هم كم آورد بجاي دعا و زاري بره سراغ يه مشاور دانا!، بنحو احسن ميتونه گذر كنه از اون مصيبت. حالا يا مادرزاد ميدونين درست زيستن و فكريدن را يا هم مثل من كه در يه محيط سنتي و مذهبي بزرگيده شده، بكمك يه مشاور درست و حسابي نيازه. براي شخص نادون خودم، كنترل ذهن نقش كليدي داره در درست زيستن. ذهني كه همواره كلي انرژي ميگيره ازمون و ما هم به اشتباه به تخيل هايي كه سرگرممون ميكنه، ميگيم "فكر" !

اين روزا عادت كردم به اكثر كساني كه برميخورم ميگم "منم اينجوري بودم يه زماني!....."
جالبه! هر چي ميخوام بگم كه حالت آرزو داره، حتمن اولش خدا داره، هر دفعه كه ميخوام يكي از اين جمله ها رو بگم، بايد كلي انرژي صرف كنم تا معادل درستش رو پيدا كنم. الانم ميخواستم بگم "خدا آخر-عاقبت منو بخير كنه با اين تحول جات" كه بجاش ميگم "باشد كه همواره در حال تكامل و يادگيري باشم نه جمود و تعصب"


"مذهب توهيني است به شان و مقام انسان، با بود و نبودش، مردم نيك سيرت اعمال خوب و انسان هاي پليد، كارهاي زشت را همچنان انجام خواهند داد ... اما براي آنكه مردم پاك سرشت دست به اعمال پليد بزنند، تنها به مذهب نياز داريم!"       -استيون واينبرگ (فيزيكدان آمريكايي و برنده جايزه نوبل 1979)

نقل شده خواجه نصير الدين در جواب يكي كه پرسيده چرا وضعيت اخلاقي مسلمان ها اينجوريه، گفته:
"در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان ' امّا ' و ' اگر ' دارد .

 
در اسلام تو را می گويند :
دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نيست
 
غيبت مکن ... اما غيبت انسان بدکار را باکی نيست
 
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نيست .
 
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نيست .
  و اين ' امّاها ' مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمان به گمان خود ديگری را نابکار و نامسلمان مي شمرد. "


ببخشيد روده هامو باز درازيدم اينجا.
خواهشن همچون گذشته سبز باشيد!

۱ نظر:

باید نوشت گفت...

دیداری باید...
از نوشتن هایت ///...
منتظرم...