۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

من و دوست دختر

من و دوست دختر
عجالتن در همين اول پست، با تمام وجود ميرينم تو اين اعتقادات و سنت هايي كه داريم. يا لااقل تو اكثرشون ميرينم! هر چه مي كشيم از اين عقب موندنمون از كل روند رو به رشد دنياس، از فرهنگ بگيرين تا صنعت. بنظر من، كشورهايي مثل ايران نه تنها از لحاظ صنعتي عقب موندن، بلكه از نظر فرهنگي هم عقب ­اند. اغلب ما، حتي همين نسل جوان و مانوس با نت، فك مي كنن ايراني ها آدماي معتقد و با فرهنگي هستيم. ولي من ميگم شايد يه زماني ايرانيا اينجوري بودن، ولي الان هيچي نيستيم، يعني هيچي ها! فقط يه مشت ادعا و يه طبل ايم كه فقط حرف مفت ميزنيم.
تو خوابگاه از اين بحث ها زياد مي شد، مخصوصا بحث روابط با جنس مخالف. از هم اتاقي هام كسي بود كه شاگرد اول رشته خودش بود و بعد از ارشد هم رفت دكترا. حالا اين آقاي استاد آينده يه رشته مهندسي رو تصور كنين و عمق آزادانديشي^ ايشون رو. ايشون دور از جون ما تجربه سكس داشت. ولي از وقتي اومده بود تهران برا ارشد و با ما انسان هاي فرهيخته (!) هم اتاق شده بود، رفته بود تو ترك. اگه با كسي هم دوست مي شد سريع به چشم ازدواج نگاه مي كرد نه سوء استفاده هاي رايج.  ولي مشكل و اساس بحث ما وقتي پيش اومد كه اين دوست عزيز ما نمي تونست بيشتر از يك ماه با يه دختر بمونه. مي گفت بنا به قدرت جذبي كه داره (انصافا خوش تيپ و خوش چهره بود) دخترا سريع جذبش ميشن و بعد از يه مدت خيلي راحت ميتونه حتي سكس هم داشته باشه باهاشون. اين باعث شده بود كه دوست جان ما زده بشه از دخترا و يجوري نااميد از جستن دختر مناسب برا ازدواج.بنظر من اكثر قريب به اتفاق پسرا همينطورن. يا مثلا وقتي ميشنون دختري قبلا با كسي دوست بوده دورشو خط مي كشن، با اونكه خودشون بارها سكس رو تجربه كردن. من خودمو فمينيست نميدونم ولي شايد تو تعريفاي اونا بگنجم. اين رفتار دقيقا نشون دهنده اينه كه اكثر پسرا بر عكس ادعايي كه دارن آزادانديش نيستن. سنت و عرف تا دسته تو مخ خرابشون نفوذ داره و دول طويلشون حاكم بر اعتقاداتشونه! بهش ميگم، آخه چطور به خودت حق ميدي تجربه سكس داشته باشي ولي طرفت حتما بايد باكره باشه؟!؟ ميگه تو خيلي ادعا روشن فكريت ميشه و خودت هم حاضر نميشي با همچين دختري ازدواج كني. بله،در اول آشنايي، اگه خودم تجربه سكس نداشته باشم ترجيح ميدم طرفم هم نداشته باشه،ولي اين يه شناخت كامل از طوف نيس.كلي-ترش هم اينه كه گذشته هر شخص به خوش مربوطه و بس. مهم اينه كه بخواد از وقتي با توئه چطور باشه و چقدر سازگاري داشته باشين. اگه شعور و تعهد باشه، قطعن خيلي از معضلات هم حل ميشه. بهش ميگفتم بجا اينكه هي حرف از پيشرفت علم و صنعت و وضع زندگي غرب بگي و شبانه روز با غبطه از مهاجرهاي ايراني ياد كني، يكم از آزادي هاي اعتقاديشون ياد بگير.

 بله، حق با شماس، اينجا از يه دين و مذهب حرف ميزنين كه تفاوتمون با غربي هاست. آخه تا كي بايد اين دين و مذهب مثل يه پرده، فكر و انديشه مون رو تاريك و محدود داشته باشه. حجاب نمونه عيني اين پرده است كه افتاده رو سر و بدن جنس زن. دختراي عزيز (امروزي-ترهاشون) ميگن ما خودمون انتخاب كرديم و اگه بخوايم هم كنار ميذاريم، يا حرف از فشارهاي زياد خانواده ميزن.
البته وضع دخترا هم تو اين موضوع روابط، تعريفي نداره. (عين همون حجاب) تو يه پست ديگه تناقض­هايي كه دخترا دارن تو روابطشون رو توضيح ميدم. (شايد هم اين پست هيچ وقت كامل نشه، چون خودتون كه شاهد هستين، مسير افكار من كاملا غيرخطيه، برا همينه كه نميتونم يه موضوع رو كامل كنم)

پ.ن: آزادانديشي بنظر من در درجه اول قائل شدن حق آزاد بودن برا هر كسي براي داشتن هر اعتقادي است تا اونجايي كه اعتقاداتش به كسي ضربه نزنه. (البته اگه آدمايي با اعتقادات من در جامعه آزاد باشن كه حرف بزنن، قطعن و يقينن نون خيلي از آخوندها و مفت خورهايي كه بهشون آويزونن، آجر ميشه) در درجه دوم هم آزاد انديش اونيه كه واقعا از مرز بي اعتقادي گذشته باشه. اين مرز، همون نقطه صفر، جاييه كه تمام اعتقاداتي كه بابا-ننه، جامعه و حكومت به خوردش دادن رو بذاره كنار و خودش بكمك عقل و علم ، راه و منش زندگيشو بيابه!

هیچ نظری موجود نیست: