۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

خبر خاصي نيس!

امشب از اون شب هايي-يه كه حالم خوبه و سر حال. چي شده؟؟ نميدونم واللا! ديشب كه تا نزديكاي 2 بيدار بودم. صبح كه پا شدم يه پنير-گوجه و مربا زدم تو رگ و بعد از اينكه (روم به ديوار) اساسي ريدم،‌با حالي بس سرخوش رفتم بيرون. از همون صبح معلوم بود كه قراره هواي داغي باشه امروز. بعد هم سر كار، مث هميشه بدو بدو،. ظهر هم كه شد،‌دوباره از ببيرون غذا سفارش دادم، يه قرمه سبزي با گوشت هاي منجمد گواتمالا!! بهرحال خورشت بود و حالي داد بالاخره. عصر هم كه چون رمضون اومده،‌ساعت 4 تعطيل شديم و نيم ساعت زودتر رسيدم موسسه. همينطوري علاف نشستم و آدم هاي تكراري كيش-اير رو ديد زدم. البته مي شد تمرين هامو بنويسم (همونطور كه الان ميتونم زبان بخونم و نميخونم). كلاس هم عالي بود. طي كلاس ر-ر زنگ زد، اومدم بيرون و گپي زديم. خوشحال شدم، يعني بعدش حالم بهتر هم شد گويا!
كلاس كه تموم شد،‌تو راه برگشت فك ميكردم بيام خونه يه شام درست حسابي بپزم و اينقد 2-دره نكنم خودمو. رفتم اينا رو خريدم: مرغ – ميگو – كاهو – نون – هويچ – باميه – فلفل دلمه – سيب – آلو قرمز – لوبيا سبز!!!
نصف ميگوها رو سوخاري كردم و تخمي تخمي پختمشون. از اونور هم چنتا باميه و جند دونه سير (!!) انداختم آبپز شه. يه سالاد مَشت هم ساختم و مجموعه رو زدم تو رگ. حالي داد!!
فردا هم تصميم دارم مرغ بسازم با هويچ و زرشك!!!
خلاصه همه چي آرومه! فقط پول ندارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

هیچ نظری موجود نیست: