۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

آپتيميست اُر پسيميست؟

طبق معمول پست خود را با گل-واژه "نميدونم كه" آغاز ميكنم.
نميدونم اين ديدي كه الان بهش رسيدم و دارم باهاش زندگي ميكنم، درسته يا نه، مثبت انديش ام يا منفي انديش يا واقع گرا؟؟
الان كه تقريبا 3 ماهه اومدم به واحد مهندسي، هر هفته كارمون اينه كه فرمول مواد رو عوض كنيم و از اين كائوچو بريم به اون كائوچو و دو هفته بعدش دوباره فرمول رو برگردونيم و ... البته در مورد كائوچو بحث روشنه، ما پول نداريم يا روابط تجاري در حال قطع شدنه كه نميتونيم خريد كنيم، وگرنه سپلاير مشكل خاصي در تامين كائوچو نداره مگر بحث هاي تحريم!
ولي فقط بحث كائوچو تنها نيس، روغن و دوده و بقيه مواد هم دوره اي كم مياريم. حالا چرا بايد اينجوري بشه؟ چرا دوده و روغني كه توليد داخله رو بايد كم بياريم؟ دو حالت داره، يا اون سپلاير مواد داره و پارت.لاستيك پول نداره بش بده، يا ما پول داريم و او نميتونه توليد كنه. حالا باز بايد ديد چرا ما پول نداريم و چرا ما وقتي پول داريم اونا نميتونن توليد كنن؟ ما پول نداريم چون ايران.خودرو و سايپا پول نميدن و اونا توليد نميتونن بكنن چون مواد اوليه بهشون نميرسه. حالا چرا ايران خودرو و سايپا پول نميدن و چرا سپلايرها مواد اوليه ندارن؟ اينجاس كه ميرسي به سر مامله، مه به بدنه اصلي مافياي كلفت حكومتي وصله و سياست هاي احمقانه دولت.
يكم پيچيده شد. مثالش براي دو جالت فوق اينه: همه ما تقريبا مطمئنيم كه كلي از پولي كه برا خريد خودرو ميپردازيم سهم آقا و نوچه هاش ميشه و اين مقدار ثابته، فرض كنيد 40درصد، از يه طرف هم يه تورم داريم كه در اقتصاد ما نهادينه و عادي شده. ولي وقتي قيمت خودرو مطابق تورم بالا نره، طبيعتا به مرور خودروساز پول كم ميار و كمرش خم ميشه (ديگه خودتون فك كنين چرا قيمت خودرو نميتونه همگام با تورم بره بالا) خب اينجوري ميشه كه پرداخت هاش به قطعه ساز ها مدام به تعويق ميوفته. خب اينكه از دليل پول ندادن خودروسازها. برا بحث سپلايرهاي دوده و روغن، دولت تصميم ميگيره ظرفيت پتروشيمي ها و پالايشگاه ها رو ببره رو بنزين، بخاطر اينكه بگه تحريم هاي غرب به تخممون هم نيس! نتيجه اين ميشه كه مثلا مواد اوليه كمتري به توليد كنندگان روغن و دوده داخلي ميرسه. اين اتفاق دقيقن برا تنها كائوچوي داخلي يعني SBR هم افتاد.
حالا چرا اينا رو گفتم. امروز داشتم تو يه درس زبان ميخوندم كه مثبت انديشي و منفي بافي رو مقايسه ميكرد. من واقعا لذت ميبرم از اين آموزش گام به گام يه فرهنگ، يه نگاه، يه زبان! مثلا اينا رو ميگه:
You unexpectedly inherit $5,000
  1. $5000 isn't  going to change my life.
  2. Great! I can buy a few luxuries that I couldn't afford before.
  3. This must be my lucky day – I think I'll buy a lottery ticket.
حالا باز "نميدونم كه" من با اين برداشت ها و نگاهم، شبيه كدوم يكي از اين گزينه ها هستم. خيلي دوست دارم مث گزينه c باشم!

پ.ن: چقد دوس دارم اين روزا بيشتر بنويسم، البته برا دل خودم، نه برا خواننده تخيلي ام. ولي وقتش نيس. يجايي يه زماني خونده بودم كه "وقتي پول داري، وقت نداري و وقتي وقت داري، پول نداري ..." حالام من "وقتي كار نداشتم و دانشجوي لق دولتي بودم و وقت داشم، انگيزه نداشتم و حالا كه...."

هیچ نظری موجود نیست: