۱۳۹۰ دی ۱۳, سه‌شنبه

استعفا يا اخراج! فعلا زبان رو بچسب!!!!!

I found one tip out. "two people can love each other and they can stay close to each other, if and only if they have the same childhood background"
It may seem rude but this is my perception!

بعد از چندماه تعطيل بودن زبان، ديروز اولين جلسه ترم جديد بود. استاده بعداز كلاس گفت تو رو يه بار تو يه كلاس يادمه، خيلي وضعت بهتر بود از الان! دو خط فوق رو هم به زور و با كمك بابيلون نوشتم و نزديك نيم ساعت طول كشيد نوشتنش!!!! بهر حال، ميخواستم اينو بگم:
به يه چيزي رسيدم، يه دريافت (كه البته ناشي از جهل و علم فعلي-مه) : دو نفر در يك حالت ميتونن يه رابطه با عشق و علاقه و همواره بدون مشكل و تنش بزرگ داشته باشن كه خاطرات و تاريخچه كودكي-شون يكي باشه.
چون بنظرم دعواها و بحث هاع بيشتر برميگرده به بعد كودك آدمي تا بالغ. بالغ خيلي هنر كنه فقط ميتونه احساسات و سركشي و ... كودك رو كنترل كنه.
خوشحال ميشم اگه كسي اينجا رو ميخونه، ويرايش كنه و اشتباهاتم رو بگه.
و اما راجع به استعفا، امروز تا رئيسم اومد رفتم و ازش روند استعفامو جويا شدم. گفت نظر مدير كارخونه اينه كه تا آخر بهمن باشي و پروژه هايي كه اكثرشون بخاطر بحران ها و كمبودهاي اخيره، رو خودت ادامه بدي و يا به انتها برسوني يا كم كم تحويل جانشين ات بدي! قبول كردم، ايده آل من بود! حالا كه از توليد و مشكلات كيفي جدا شدم، شدت كارم از نصف هم كمتر ميشه، ميتونم راحت به كارهاي عقب افتادم برسم و هم اينكه ديگه وقتي ميرم كلاس زبان، هنگ و گيج و ويج نيستم. دو-زار هم پول گيرم مياد كه در اين بي پولي فرجه!

هیچ نظری موجود نیست: